سلام
نوشتن میدونید مثل چی میمونه؟
بعضی کار ها رو باید همون لحظه باید انجام داد اصطلاحا تا تنور داغ هستش باید نون رو چسبوند
نوشتن هم یکی از همین کار ها هستش که تنبلی و بی حس حالی رو توی لحظه خودش نمی پسنده
دو تا مطلب داشتم خوب و ناب و زیبا و دندون گیر ولی ننوشتمشون و توی ذهنم نگه داشتم و ....
مطلبی که توی ذهن بمونه یه جور هایی موقع نوشتن پخته میشه و میدونی که چجوری و چه اصولی بنویسی و از چه کلماتی استفاده کنی که کسی غیر اون چیزی که تو میخواهی تعبیر نکنه و یه جورهایی مطلب خود خواه میشه
ولی خوب یه اشکال بزرگ پیدا میکنه
اشکالش این هستش که بیات میشه احساس میکنی نوشتت کلفت و سفت شده و دیگه نمیشه راحت جویدیش
نمیشه راحت هضمش کرد
نمیشه توی یه صبح سرد به جای صبحانه و با چای داغ خوردش و ازش لذت هم برد
باید بزاریش برای وقت شام باید بزاری برای وقت های بی حوصلگی و واسه اون موقع که دنبال یه چیزی میگردی واسه نوشتن و با دیسیپلین خاصی بنویسیش و یا بخونیش
اگر بخواهی چیزی که می نویسی احساس درونیت باشه باید تو لحظه بنویسی
باید توی همون موقعیت و توی همون آب و هوا و زیر همون ابر و توی همون مهتاب بنویسی
واسه احساس باید احترام قائل شد
ولی واسه بعضی نوشته های دیگه مثل نقد نوشتن و ... باید فکر کرد
نباید احساسی نوشت و باید مطلبتو رو خوب بپزی باید بزاری بیات بشه و باید با همون دیسیپلین خودشون بنویسیشون
ولی اینجا من می خواهم احساسم رو بگم و از این که چند تا از نوشتن هام بیات شدن احساس دلتنگی میکنم براشون
- نوشته های مهروبنم اگر یه روزی تنورتون داغ شد و اگر روزی احساس کردمتون قول میدم که بنویسمتون
همون لحظه و تو همون حال حتی اگر شده کنار تیکه پاره ها و حاشیه های نیازمندی های یه روزنامه پر تیراژ و یا روی دستمال کاغذی استفاده نشده یک بانوی یائسه !!!
میدونی دانیال من فکر میکنم :
پاسخحذفنوشته ها افکار جامدند.