من امشب میخواستم بنویسم
ولی خوب حس نوشتن نبود و از یه نفر درخواست کردم که من میگم تو بنویس و و بعدش هم ویراستاری بکن و زمانش رو درست کن و بعدش اگردوست داشتی به جای من پخشش کن و اگر هم دوست نداشتی که به اسمت خودت پخشش کن و اصلا هم اسمی از من نیار
من فقط میخواستم بنویسم و احساسم و گفته باشم و نظرم توی دلم خودم نمونه و حداقل نوشته بشه تا افکار امشبم اثری داشته باشه
وی خوب همونی که همه اینهارو قبول کرده بود وسط نوشته ( وسط که نه توی همون اول نوشته ) جوری مارو به باد نصیحت گرفت که ما به غلط کردن افتادیم
و رسما اعتراف کردیم که اینجانب Sirdanial با این سن و سال و کب کبه و دب دبه شکر اضافی خوردیم که قصد داشتیم این سیستم تبدیل ترشحات مغزمان به جوهر مجازی در دنیای سایبر رو به دوش کسی غیر از خودمان داشتیم مینداختیم .
(این نوشته تحت تاثیر نصیحت های دوست عزیزی نوشته شد که خوب شرح اتفاق در بالا گفته شد و در جریان باشه که خوب ما بخواهیم میتونستیم بتایپیم و فقط نمیخواستیم و شما هم که داشتی میتایپیدی توی جمله دوم به نصیحت افتادی )
ولا غیر ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر