۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

فرو نرفتن




برای درک یه موضوعی و یا فهمیدن یه اصلی و یا غلبه بر یه مشکلی باید یه جورایی باهاش برخورد داشت و باهاش جنگید
باید توش غرق شد و یه یا به بیان ساده تر و خودمونی تر باید توش فرو رفت
باید تو موضوع فرو رفت تا به عمقش پی ببری و یا بفهمی که چقدر کوچیک و یا برعکس چقدر گنده هستش

مدت ها هستش که سعی کردم و تقریبا یاد گرفتم که فرو نرم تو چیزی !!

همین فرو نرفتم توی یه موضوع هم کی لذت داره ( لذت خاص خودش رو داره ) و تقریبا تجربه جالب و شیرینی هستش واسم

خیلی خوب هستش که آدم گرد باشه ( هنوز گردِ گرد نشدم و تقریبا فعلا اخلاقم بیضی شده و هنوز گرد نشده
چرا ؟
چون تو بعضی موضوع ها یه مقدار گیر میکنه و هنوز همچین صیقلی نشده که از هیچ موضوعی هیچ آسیبی نبینه و هیچ اصطکاکی پیدا نکنه )

یاد گرفتم که به همه چیز کمونه بکنم و یا باز هم اگه بخوام خودمونی بگم باید بگم که به موضوعات ساییده بشم به جای اینکه برخورد کنم

مدتی هم اینجوری میگذرونیم تا ببینیم به کجاش میرسیم

* یه مواقعی هم بد نیست سطحی نگر باشیم مثل اطرافیانمون

۱ نظر:

  1. مرتبه اول که متن رو مرور کردم با خودم گفتم عجب قلم شیوایی، فردای آنروز پی بردم که این غریبه آشناست *:

    پاسخ دادنحذف